​​​دانلود کتاب کتابخانه نیمه شب pdf اثر مت هیگ

​فایل pdf کتابخانه نیمه شب

​با سلام اگر قصد دانلود کتاب کتابخانه نیمه شب را دارید کمی پایین تر بروید.

کتاب کتابخانه خانه نیمه شب اثر نویسنده خوش آوازه مت هیگ با ترجمه فارسی یکی از مترجمین با سابقه ایرانی می باشد.
در این کتاب با این حقیقت زندگی شخصیت خود داستان به این سوال می رسیم که اگر فرصت و تجربه شروع زندگی جدیدی را داشتیم، زندگی حال خود را یا زندگی جدید رو انتخاب می کردیم.

کتاب کتابخانه نیمه شب مناسب چه کسانی هست

این کتاب برای کسانی که کتاب های فانتزی و رویا گونه در فضاهای جدید در داستان ها و حوادث جدید علاقه دارند مناسب هست، و از خواندن کتابخانه نیمه شب لذت وصف نشدنی پیدا خواهند کرد.

شما علاقمندان می توانید pdf کتاب کتابخانه خانه نیمه شب را با ترجمه کاملا فارسی از سایت ویرا تست دانلود کنید.

​​دانلود کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ
تعداد صفحات: 448 صفحه
فایل پی دی اف
حجم ۶۰ مگ
بهترین کتاب از نظر خوانندگان

​قیمت: 12 هزار تومان

دانلود
​تعداد دانلود
235
​​نماد اعتماد الکترونیک زرین پال

​نورا هم خط نگاهش را دنبال کرد. مرد و سگی پشت پنجره بودند که نورا میشناختشان دیلن داشت سالی سگ بول ماستیف را می گرداند همان سنگ ترسویی که کلی جای سوختگی سیگار داشت و از نورا خوشش آمده بود نورا با حواس پرتی به این فکر کرد که صاحبخانه اش اجازه میدهد سگ بیاورد یا نه به هر حال گربه را که اجازه داده بود. البته تو را باید صبر میکرد تا اول پول
اجاره اش را جور کند و بعد از او بپرسد خاتم الم گفت: «اینجا بودن گاهی باعث میشه آدم احساس تنهایی کنه احساس میکردم بازی تموم شده مثل مهره شاهی که تنهایی روی صفحه باقی مونده میدونی نمیدونم چطور من رو یادته اما خارج از مدرسه من هیچ وقت آدم.... مکث کرد. «خیلی ها رو ناامید کردم آدم سخت گیری بودم کارهایی کردم که ازشون پشیمونم همسر بدی بودم مادر خیلی خوبی هم نبودم بیشتر مردم دیگه بیخیال من شدهن من هم نمیتونم مقصر بدونمشون. خب با من که مهربون بودین خانم... لوئیس وقتهایی هـ داشتم همیشه میدونستین چطوری آرومم کنین خانم الم نفس هایش آرام کرد «ممنونم نوران» دیگه روی صفحه شطرنج تنها نیستین به سرباز بهتون ملحق شده.» «تو هیچ وقت به سرباز ساده نبودی حرکتش را انجام داد. مهره فیل را جلو برد و در موقعیت خوبی گذاشت لبخندی کوچک گوشه های دهانش را به بالا خم کرد.
نورا هم خط نگاهش را دنبال کرد. مرد و سگی پشت پنجره بودند که نورا میشناختشان دیلن داشت سالی سگ بول ماستیف را می گرداند همان سنگ ترسویی که کلی جای سوختگی سیگار داشت و از نورا خوشش آمده بود نورا با حواس پرتی به این فکر کرد که صاحبخانه اش اجازه میدهد سگ بیاورد یا نه به هر حال گربه را که اجازه داده بود. البته تو را باید صبر میکرد تا اول پول
اجاره اش را جور کند و بعد از او بپرسد خاتم الم گفت: «اینجا بودن گاهی باعث میشه آدم احساس تنهایی کنه احساس میکردم بازی تموم شده مثل مهره شاهی که تنهایی روی صفحه باقی مونده میدونی نمیدونم چطور من رو یادته اما خارج از مدرسه من هیچ وقت آدم.... مکث کرد. «خیلی ها رو ناامید کردم آدم سخت گیری بودم کارهایی کردم که ازشون پشیمونم همسر بدی بودم مادر خیلی خوبی هم نبودم بیشتر مردم دیگه بیخیال من شدهن من هم نمیتونم مقصر بدونمشون. خب با من که مهربون بودین خانم... لوئیس وقتهایی هـ داشتم همیشه میدونستین چطوری آرومم کنین خانم الم نفس هایش آرام کرد «ممنونم نوران» دیگه روی صفحه شطرنج تنها نیستین به سرباز بهتون ملحق شده.» «تو هیچ وقت به سرباز ساده نبودی حرکتش را انجام داد. مهره فیل را جلو برد و در موقعیت خوبی گذاشت لبخندی کوچک گوشه های دهانش را به بالا خم کرد.

​خلاصه و بخشی از کتاب کتابخانه نیمه شب